کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات ماه محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سید هاشم وفایی     نوع شعر : توسل     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن     قالب شعر : غزل    

بیـا که روز سـفـیـدم، سـیـاه می‌گـذرد            شـبـم به نـالـه و با اشک وآه می‌گذرد

بـیـا که بی‌تـو پـریـشـان و نابـسـامـانم            بـدون تو همه عـمـرم، تـبـاه می‌گـذرد


چگونه آب نگردم ز شرم جرم و گناه            که لحـظه لحـظۀ من با گـنـاه می‌گذرد

مـرا پـنــاه بـده زیـر ســایــۀ کــرمـت            بـبـین چه بر سر این بی‌پـنـاه می‌گذرد

درست کن به نگاهی تو روزگار مرا            خــدا نـکــرده اگـر اشـتـبـاه مـی‌گـذرد

تو را که داشـتـه باشم کجـا تـهی‌دسـتم            تـمـام زنــدگـی‌ام در رفــاه مـی‌گــذرد

تو را به حق حسین از گـناه ما بگـذر            به حق آن که ز حُـر با نگـاه می‌گذرد

منم مرید کسی که به خاک کـرب‌وبلا            زجـان خـویـش بـه راه الـه مـی‌گـذرد

اگر که بغض «وفایی» شکست با فریاد            مسیر این غـزل از قـتـلگـاه می‌گـذرد

: امتیاز

مناجات ماه محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سید محمدرضا شرافت نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای انـتـظـارِ جـاری ده قـرن تا هـنوز            بی‌تو غروب می‌شود این روزها هنوز

اما هنوز چـشمِ جـهـانی به راه توست            این جمعه آه می‌رسی از راه یا هنوز؟


با اشـتـیـاق رؤیـت تـو رو بـه آسـمـان            هر چشم، خیره است ولی ابرها هنوز

بـاران پـاک رحـمـتی و خاک می‌کشد            هر لحظه انـتـظـار نـزول تو را هنوز

تو وعـدهٔ خـدایی و جـاری‌ست یـاد تو            در خواهـش مکرّر هر «ربنا» هنوز

در انـتـظـار جـمـعـهٔ تو نـدبـه می‌کـند            نـاحــیــهٔ مــقــدسـهٔ کــربــلا هـــنــوز

: امتیاز

مناجات ماه محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدحسین ملکیان نوع شعر : سرود وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

ســلام فـلـسـفــۀ چــشــم‌هـای بـارانـی!            ســـلام آبــروی سـجـده‌هـای طــولانـی

بیا که ما همه چـشم از گـناه می‌پـوشیم            چرا تو این همه از خلق رو بپوشانی؟


چـقـدر بـر سـر بــازارهـا قــدم زده‌ای            که یک معـامله سر گـیرد از مسلـمانی

چـقـدر موقـع قـحـطی صدا زدیم تو را            و یـادی از تـو نـکـردیـم در فــراوانـی

قـــرار بــود بــســازیــم خــانــۀ دل را            چه شد که ساخته شد خانه‌های اعیانی؟

چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست            چه نـدبـه‌ها که نشد موجـب پـشـیـمانی

اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال            و ما چـقـدر گـرفـتـیـم بی‌تـو مـهـمـانی

چقدر در پی ما گشته‌ای چراغ به دست            مـیــان هـمـهـمـۀ کـوچـۀ چــراغــانــی

نه روضه‌هـای مـحـرم تو را تـسلا داد            نه شاد کـرد تو را جـشن‌های شـعـبانی

خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز            خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی

بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است            بـه لـهـجـۀ عــربـی، بـا زبـان قــرآنـی

بگـو چگـونـه به هـنگـام آب نـوشـیـدن            همیشه می‌رسی از تشنگی به حـیرانی

فدای سـرخـی چـشم سـیاه تو که هنوز            درون گـودی مـقـتـل نـمـاز می‌خـوانی

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : یاسین قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

اول از نـور رخت آینه را حـیران کن            هر چه خواهی پس از آن چهره ز ما پنهان کن

نـتـوانـسـتم اگر بـوسـه به دستت بـزنم            بـلـدم پات بـیُـفـتـم به من اطـمیـنان کن


مــیـزبـان هــمـۀ خـلـق، ســر سـجــاده            منِ محـتاجِ دعـا را به دعا مهـمان کن

دم ز عشق تو زدم، بازدم از عشق دگر            نَفْسِ یاغیِ نَفَس‌های مرا همخـوان کن

من که در راه رسیدن به تو پایم لنگ است            تو قدم رنجه کن و فاصله را جبران کن

روزیِّ گـریۀ ما قـطـع شـده بـیـکـاریم            اسم رزّاق خـدا، آجـرمـان را نـان کن

ای شمایی که خلائق اثر صنع شماست            لطف کن قصر بدی‌های مرا ویران کن

شده‌ام مثـل کـشـاورز بـدون محـصول            رحم بر مزرعه‌ای که شده بی‌باران کن

هر کجا صحـبت آزردن عـاشق‌ها بود            پشت در ماندن و فریاد مرا عنوان کن

فعل تو واجب عـینی ست فـدایت بشوم            صبح‌ و شب مثل خودت چشم مرا گریان کن

شـمر دسـتـور گرفت از پسر مـرجانه            بر تنش اسب بتاز و بدنش عـریان‌ کن

: امتیاز

مناجات اربعینی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : عبدالمحسن نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان            دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان
ایـن روزهـا شـبـیـه اسـیــران نـیــنــوا            داری هـوای مـهـد بلا صاحب الزمان


پـای پـیـاده با عَـلَـمی روی دوش خود            راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان
خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو            داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان
موکب به موکـب از ته دل آه می‌کشی            با یـاد درد فـاطـمـه‌هـا صاحب الزمان
لب تشنه و
گرسنه در این راه رفـته‌اند            خسته بدون آب و غـذا صاحب الزمان
از خار و زخـم پـای رقـیّه کنی تو یاد            با تـاول نشـسـته به پـا صاحب الزمان
بـا دیـدن نی و عـلـم و پـرچـم و کـتـل            هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان

هرجا طناب، دیده‌ای از خاطرت گذشت            بستـند دست جـدّ تو را صاحب الزمان
خسته و دل شکسته اگر می‌رسی به طف            زیـنب رسیـده با قـدِ تا صاحب الزمان
رفـته مـیان مـقـتل و دیـده به جـسـم او            زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است            از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان
چل روز پیـش رأس حسیـنش مقـابلش            از تن جـدا شده ز قـفـا صاحب الزمان

چل روز پیش دیده تنش را میان بغض            در زیر نعـل تازه رها صاحب الزمان

مناجات اربعینی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اشک است همدم دلِ هجران کشیده‌ها            آخـر سـپـیـد شد به رهِ تـو چـه دیـده‌ها

روزی اشک ما همه در چشم‌های توست            ای نالـه‌دارِ تنـگِ غـروب و سپـیـده‌ها


تو ناز کـن لیـلی خـیـمـه‌نـشـینِ عـشق            نـازِ تو می‌کـشـنـد گـریـبـان دریـده‌هـا

می‌گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت            مائیم و اشک حسرتی و این شنـیده‌ها

آرامِ جـانِ فـاطــمـه بـرگـرد از سـفـر            چشم انتـظار تو همه قـامت خـمـیده‌ها

ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا            مـا را دعـا کـنـی وسـط بـرگـزیـده‌هـا

تا می‌شـویم لحـظـه‌ای دلـتـنگ کـربلا            دل را حـرم کـنیم به این اشک دیده‌ها

ره وا کـنـیـد قـافـلـه ســالار مـی‌رسـد            زیـنـب بــرای دیـدن دلــدار مـی‌رسـد

: امتیاز

مناجات ماه محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سعید نسیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای قــلـب داغ دیــدهٔ عــالــم بـیــا بـیـا            صـاحـب عـزای مـاه مـحـرم بـیـا بـیـا

خیمه به خیمه، روضه شدم‌ در فراق تو            ای هـمـنـشـیـن گــریـهٔ نـم‌نـم بـیـا بـیـا


اشک فـراق، شـور شعـور آفـرین بود            شـیرین شـود ز فیض تو زمزم بیا بیا

شد شامل دعای تو هر کس به روضه‌ها            بـهـر فـرج دعـا کـنـد هـر دم بـیـا بـیـا

در خیمه‌ای که روضه عباس شد به پا            مـن بـا امـیـد قـول تـو مـانـدم بـیـا بـیا

ما نوکریم، خوب و‌ بد از هم سوا نکن            مـا را بـبـر به عـلـقـمـه درهـم بـیا بـیا

افـتـاد سـرو عـلـقـمـه و گـفـت یـا اخـا            نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا

گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو            امـا گـرفـتـه اسـت حــرم، دم بـیـا بـیـا

چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم            طـوبای من گـسـسـته شد از هم بیا بیا

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : متفاعلن فعولن متفاعلن فعولن قالب شعر : غزل

همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت            به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت

پی کار خویش بودم پی کار من دویدی            ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت


چه زیان تو را که یک دم بغلت کنم عزیزم            نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت

دل من گـرفـته آقا تو بـیا برس به دادم            سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت

به هوای گـریه‌هایم تو فقـط بمان برایم            تو بسی برای نوکر به غریبه‌ها چه حاجت

نفسی که بی‌تو باشد برود که برنگردد            به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت

منِ کـربلا نـرفـته به خـودت امـیدوارم            سفـرم به گردن تو، بنـما قـبول زحمت

همه روضه‌ها اگرچه زده آتشی به جانت            به دلت دو صد شرر زد غم روضۀ اسارت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

منِ کـربلا نـرفـته به خـودت امـیدوارم            سفرم به گردن تو، تو نما قبول زحمت

بیت زیر به دلیل ایراد معنایی تغییر داده شد زیرا غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

همه روضه‌ها اگرچه زده آتشی به جانت            به غرور تو شرر زد غم روضۀ اسارت

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد حیدری نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـازم سـلام نـوکـرتـان بی‌جـواب شد            ده پاسخی قـسم به خـدا دل کباب شد

تا کی فراق و ندبه و اندوه و انتظار؟            رویی نشان بده، دل نوکر که آب شد


آقا چه خواب‌ها که بـرای ظهـور تو            هرجمعه بی‌ظهور تو نقش برآب شد
رویـم سـیـاه، پـای قـــرارم نـبــوده‌ام            این هـفـته باز نامۀ نوکـر خراب شد
این هـفـتـه بـاز مثل همیشه گـناه من            با سـوز نالـه‌هـای شما بی‌حـساب شد
من را به
چشم نوکریت نیک بنگرند            خوبی ندارم، آنچه تو دادی ثواب شد
در ندبـه‌ها به یاد شما گـریه می‌کـنـم            شاید دعـای گـریه‌کـنت مستجاب شد

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

مجـنون شـدم از بسکه لـیلا را ندیدم            آمــد مــحــرّم، بــاز آقــا را نــدیــدم
کو
آنکسی که پیرهن مشکی تنم کرد            من کـور بـودم، مـاه زهـرا را ندیدم


طوبی لکم می‌گـفت با هر یا حـسیـنم            در روضه هم آن قـدّ طـوبا را ندیدم

خیمه زدم در کوچۀ ماتم، ولی حیف!            خـیمه‌نـشین دشت و صحرا را ندیدم
سائل شدم، آواره باشم پـشت این در            عمری‌ست که آن
روی زیبا را ندیدم
نوحوا علی الارباب؛ این دستور زهراست            من طـعـنـه‌های اهل دنـیـا را نـدیـدم
تلـخـم، ولی قـند فراوانم حسین است            شـیـریـنی حـلـوا و خـرمـا
را نـدیـدم
دسـتـم دخـیـل پـرچـم است الحـمـدلله            والله! درمـــان اطــبّــــا را نـــدیـــدم
آقا بیا یک سر
بـزن بر نـوکـر خـود            آقــا بـیـا شـایـد کـه فــردا را نـدیــدم
حاجت‌روایم کن تو را جان ابالفضل            دو سال شد که صحن سـقا را ندیـدم

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قسم به رایحـۀ عـطر یـاس خوشـبویت            تو آمدی به سـویم، من نـیـامدم سـویت
همیـشه خـیر دعـایت نـجـات داده مـرا            مرا بـبـخـش اگـر کـم شـدم دعـاگـویت


خوشا به قـسمت بحـرالعـلوم و نائـینی            نـگـاه مـا که نـیـفـتـاده اسـت بر رویت
چه آرزوی بـزرگی‌ست، نیـسـتم لایـق            که جان دهم دم
مرگم به روی زانویت
بیـا گـذر کـن ازین روسـیـاهِ بـد رفتار            قسم به حُسن جمالت، به خُلق نیکویت
سحـر هـمیشه به یـاد حـسین، گـریانی            رسیده است به ما هم طـریقه و خویت
فدای عمۀ مظلومه‌ات که گفت: حـسین            چه آمده به سـر آن دو
چـشم دلـجـویت
دلـم گـرفـته عزیزم بگـو چه کار کنم؟            به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر چه چـشمِ تـری زیر آن قـدم داریم            دوباره مثل دو چشمت هوای غم داریم
نـگـاهِ فـاطـمـه مـا را رعـیـتـت كــرده
            هزار شكـر كه ما نـسبـتی به هم داریم


دوباره مادرتان چای روضه را دم كرد            دوبـاره بـین حـسـیـنـیـه و تو دم داریـم
دوباره وقتِ زمین خوردنِ تو آمده است            دوباره یك دهه غـمهای پشتِ هم داریم
تو بوی كرب و
بلا می‌دهی؛ بیا بنشین            تو شالِ خاكی و ما حسرتِ حرم داریم
از
آن زبـانِ مـقـدس از آن لـبانِ كــبود            امــیـد گـفـتـنِ یـك بـار نــوكــرم داریـم
برای آنكه بسـوزیم شـعـله می‌خـواهـیم
            بـرای آنكه بـمـیـریـم گـریـه كـم داریـم
بــیـا بـه خــاطـر اُمُّ الـبـنـیـن بـده اذنـی
            كه كُـشـتهگـانِ شـب روضۀ عـلـمداریم

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

کسی که از امام عصر خود خواهد وصالش را            کسی که آرزو دارد نظاره بر جمالش را
ندارد چاره‌ای جز این که بشناسد در این دنیا            صراط مستقیمش را، حرامش را، حلالش را


خیالِ معصیت، معصیت است و منتظر باید            نگه دارد از اوهام خطا فکر و خیالش را
تعجب می‌کنم از عاشقی که بهر یک لذت            به آتش می‌کشد سرمایۀ هفتاد سالش را
چگونه ادعای بنـده بودن می‌کند، آن‌که           
نمی‌پردازد از مازاد مالش، خمس مالش را
چه حیف است اشک آقا خرج رسوایی ما گردد            روان می‌سازد این اعمال ما اشک زلالش را

محب آل حیدر لحظه‌هایش مملو از ذکر است            همیشه مغتنم می‌داند از دنیا مجالش را
شهید از
کل دنیایش برید و در ازای آن            از این ترک تعـلق یافته راه کـمالش را
بسوز ای دل برای غصه‌های عمۀ سادات            که روی نیزه‌ای کامل شده بیند هلالش را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

امان از چوبۀ محمل، بگو یک زن در این محفل            ببندد بر سر خونی زینب تکه شالش را

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

ای کاش یک ثانیه با ما همنـشین باشی           سخت است عمری اینچنین تنهاترین باشی

خاک “دلم” تـسخـیرِ بیگانه نخـواهد شد           ای دوست! وقتی صاحب این سرزمین باشی


شب، نور تو در کوچه‌های شهر جاری شد           تا مثـل فـانـوسی بـرای اهـلِ دین باشی

دست خـدا ترجـیح داده دستِ‌کـم اینـبار           تا دست فـتنه رو شود، در آستین باشی

خـیـلی به چـشـمان عـلـی‌وار تو می‌آیـد           در مسجد سهـلـه امیـرالمـومـنـین باشی

دنیا رکابش را هزاران سال صیقـل داد           تا شاید این جمعه رکابش را نگین باشی

زهـرا برای غربتت بارید از آن دم که           فـهـمـید تو بـایـد غـریبِ ‌آخـرین بـاشی

ای‌کـاش ما هم مهـزیـارت می‌شـدیم آقا           وقتی میان شیـعه گرمِ دست‌چـین باشی

با درد و با اندوه و با گریه عجین باشم           با درد و با اندوه و با گریه عجین باشی

تا کی قرار است از فراقت اینچنین باشم!؟           تا کی قرار است از صبوری اینچنین باشی!؟

خیلی دلم می‌خـواهد آقا وقت جـان‌دادن           آن لحظه‌ها، آن لحظه‌های واپسین، باشی

اشکِ منِ بی‌معـرفت خشکـیده، باید هم           تو همچنان دلواپس هَل مِن مُعین باشی

بـار گـنــاهـان مـنِ نـامــرد بـاعـث شـد           تا جای من پیش خدا تو شرمگین باشی

پای برهنه، کـربلا، با تو، چه می‌چسبد           خیلی دلم می‌خواست با من اربعین، باشی

برگرد، روضه، روضۀ سقاست، پس برگرد           تا روضـه‌گـردانِ یـلِ اُمُّ الـبـنـیـن بـاشی

با آن عمود سهمگینی که به فرقت خورد           باید علمدار! این چنین نقش زمین باشی

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

با گریه دستم را به سـاغـر می‌رسانی            ایـام هـجـران را به آخـر مـی‌رسـانـی

بیـزارم از آن سـفره که دورش نباشی            رزق مرا در روضه بهـتر می‌رسانی


وقـتی که خـانـه، خـانـۀ جـدّ تـو بـاشـد            شخـصـاً گـدا را تـا دم در می‌رسـانـی

امـروز که داغ همه داغ حـسیـن است            تـسـلـیـت مـا را به مـادر مـی‌رسـانـی

قطعاً تو در شش گوشه سرگرم طوافی            کِی این زیارت را به نوکر می‌رسانی

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سعید مرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امشب برای من درِ میـخـانه جا بگیر            ای مهربان‌تر از همه دست مرا بگیر

بـار گـنــاه و روی سـیـاه مـرا بـبـیـن            قلب مرا ازین همه جرم و خطا بگیر


من دل بریدم از همه و دل شکـسته‌ام            بهـر دل شـکـسـتـۀ ما هـم دعـا بگـیر

جانم به لب رسیده ازین بار معصیت            آقـا بـیــا بـرای دل مـا جــلا بـگــیــر

دردی به سینه دارم و بر سینه می‌زنم            با اشک چشم روضه برایم شفـا بگیر

دور از تو حال و روز من بی‌نوا بد است            این حـال زار را ز من بـی‌نـوا بگـیر

مولا تو را قـسم به دل زینب و رباب            امـشـب برای ما سـفـر کـربـلا بـگـیر

عمری گدای هر شب این خانـواده‌ایم            بــوی گـلاب را ز دل آشــنــا بـگـیـر

مـاه مــحـرم آمـد و بـیــرق بـپـا شـده            امشب بیا به مجـلس ما و عـزا بگـیر

شال سـیاه و پـرچـم مشـکی بـیـاورید            با روضه‌های شـاه شهـیدان نـوا بگیر

حال و هوای سینه زدن دارد این دلـم            جان مرا میان همین روضـه‌ها بگـیر

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سعید مرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بیا که با غـم عـشـقـت به آسمان برسم            به باغ نسترن و یاس و بوسـتان برسم

منی که دل به هوای وصال خوش کردم            بیا که در شب هجـران به آستان برسم


به چشمه‌سار دو چشمم بریز باران را            بـیـار بـادۀ نـابـی بـه بـیـکـران بـرسـم

کـبـوتـر دل مـن پـر زد و هـوایـی شـد            بریـز دانـه که امـشب به آشـیـان برسم

تو سـایـه سـر مـایی و ما گـدای تـوأیم            بیا به حـضرت دلـدار مهـربـان بـرسم

تمـام صبـر و قـرارم قـرار مـا این شد            نگـارم از سـفـر آیی به دل‌سـتان برسم

رسـیده مـاه عـزا صاحـب عـزا برگرد            بیا که سیـنه‌زن و زار و ناگران برسم

تـمام کـوچه و بازار روضه می‌خـواند            برس به داد دلـم تا به دیـگـران بـرسم

بیا که شال عزا روی دوش لاله نشست            به سینه می‌زنم امشب به ارغوان برسم

میـان سـیـنه حـسـیـنـیـه دارم آقـا جـان            کمک کن از شب اول به کاروان برسم

به روضه آمده خورشید و ماه بر سر زد            چه می‌شود که غزل‌خوان و روضه‌خوان برسم

هـلال مــاه عــزا آمــد و نــیــامــده‌ای            بیا و روضه بخوان تا به بذل جان برسم

بگـو که عمه سـادات را کـتک زده‌اند            بخوان که با عطش و ناله و فغان برسم

بخـوان که پیـکـر شه‌زاده ارباً اربا شد            بخوان که گریه کنم یا که ناتوان برسم

بگـو که فـرق عـلـمدار خـیمه‌ها وا شد            بیا به روضه که من هم در آن میان برسم

بخوان ز قحطی آب و رباب و لالایی            بخوان به سینه زنی‌های بی‌امان برسم

: امتیاز

مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به بـزم مـاتـم مـا هـم بـیـا گـل زهرا            به جـمع اهل عـزا هـم بیا گـل زهرا

بـه پـیـشـواز تــمـام پـیـاده‌هـا رفـتـی            به پـیـشِ راه گـدا هـم بـیا گـل زهـرا


اگر به موکـبِ احـباب سر زدی، آقا            به هـیـئت رفـقـا هـم بـیـا گـل زهـرا

برای دلخوشیِ اهل روضه، گه گاهی            به الـتـمـاس دعـا هـم بـیا گـل زهـرا

به دور دست، به دیدار نوکری نالان            که مانده از تو جـدا هم بیا گل زهرا

من از تـو هـیچ نـدارم توقـعـی، امـا            بـه دیـدن فــقــرا هـم بـیـا گـل زهـرا

اگر کـمی خـودمانی شدم، ببخـشـیدم            به خـوش خـیالیِ ما هم بیا گل زهرا

بیا که هدیه کـنم روضۀ عـمو عباس            به گـریه بر شهـدا هم بـیا گـل زهرا

قسم به آن قمری که عمود آهن خورد            قـسم به دست جـدا هم بـیا گـل زهرا

به مشک پـارۀ سقـای کـربلا سوگـند            به اشک خـون خدا هم بیا گل زهـرا

عشیره‌اش همه در خیمه بی‌عمو ماندند            به خـیـمۀ اسـرا هـم بـیـا گـل زهــرا

به حقِّ خوردنِ سیلی، ز دست نامحرم            به وقـت هـلهـله‌ها هم بـیا گـل زهـرا

: امتیاز

مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : سرود وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

نـام تو زینتِ هر زمـزمـه یابنَ الزهرا            می‌دهـیـمَت قـسمِ فـاطـمه یابنَ الـزهرا

یابنَ مظلـوم! قسم بر غمِ زهـرا برگرد            شرمساریم ز روی تو، ز صحرا برگرد


یک مُحرم ز غمت خانه تکانی کردیم            گریه بر جـدِّ غـریبت هـمگـانی کردیم

کارِ ما، نـالـهٔ یابن الحـسنِ تنهـا نیست            آنکه یک عمر شعاریست، یقین از ما نیست

ما که از کشتهٔ بی‌غسل و کفن می‌گوئیم            با مخاطب ز دلِ روضه سخن می‌گوئیم

ما اگر نـامه نوشـتـیم بیا، با خـون بود            همچو زهرا ز فدک، صورتمان گلگون بود

ما گرفـتار حـسیـنـیم، خدا شاهدِ ماست            تا ابد یـارِ حـسیـنـیم، خـدا شاهدِ ماست

کِی دگر مسـلـمِ دوران سرِ بازار شود            «نـگـذاریم دگر واقعـه تـکـرار شود»

مَـردِ مـیـدان عـمـل، پـای ولی می‌ماند            در رکـابِ سـپـهِ سـیـد عـلـی مـی‌مـاند

پشت بر راه امام و شهدا باشـد، نـنگ            نهَراسیم ز تهدید و ز تحریم و ز جنگ

ما سـخـن را ز لـسـان شهـدا می‌گوئیم            «نَه» به هر لایحهٔ بی‌سر و پا می‌گوئیم

با شما دوست و با دشمن‌تان در حربیم            آگه از بَـد دلـی و تـوطـئه‌های غـربـیم

مُزدِ ما را سفر کرب و بلا خواهد داد            اربعـین پاسخِ هر توطئه را خواهد داد

تا که در راهِ حرم، با قـدَمت هـمراهیم            کِی چنان کور دلان از رَهتان گمراهیم

ما ز تو، غـیر تو را هیچ نخـواهیم بیا            جز تـوَلای شـما هـیـچ نـخـواهـیـم بـیا

: امتیاز

مناجات ماه صفری با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : عبدالمحسن نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کی می‌رسد زمـان غـمت انـتهـا شود            شیعـه ز درد غـیبت رویت رها شود
بـنـگـر مـیـان قـلـب مُـحِـبّـیـنِ آل تـو            هر جمعه از فـراق تو برپا عزا شود


بر درد دوری تو طبـیـبی نخـواسـتیم            ایـن دردِ لاعـلاج بـه دیـدن دوا شـود
کی می‌شود که کوری آل‌سعـود پست            بـر تـو نـماز جـمـعـۀ مـا اقـتـدا شـود
آبـاد کی کـنی تـو بـقـیع و به امـر تو            صحـنی بـرای مـادرت اول بنـا شود
آقـا بـیا بگـو به چه جـرمی کـنار آب            رأس امـام تـشـنـه‌ای از تن جـدا شود
کهـنه لـباس او
بـرود غـارت و تـنش            در زیـر نـعـل تـازۀ دشـمن رها شود
ناموس او
رود به اسیـری و رأس او            تا شـام هـمـدم سـر سـرنـیـزه‌هـا شود

آقـا ببـیـن که جـدّ تو مهـمان شـام شد            دردی که بدتر از غم کرب وبلا شود
وای از
دمی که عمۀ قـامت کـمان تو            با اشـک و نـالـه وارد شـام بـلا شود
با رقص و تار و
هلهله آیند در رهش            بر مرگ خود ز شدت غُصّه رضا شود
وای از گذر ز کوی یهودیّ شهر شام            رأس همه شکـسـتۀ سنـگ جـفـا شود
بزم شراب و چوب یزید و لب حسین            قـدّش به زیر بـار غـم و درد تا شـود

اذنـی بـده که نـوکـر تو روز اربعـین            پـای پـیـاده راهـی کـرب و بـلا شـود

: امتیاز

مناجات ماه صفری با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

زینب و کـوچه و بـازار، امان از کوفه            بـین جـمعـیت و انـظـار، امـان از کوفه

حـجـة بن الحـسن آقـا دمِ دروازه بـبـین            عـمه‌ات گـشت گـرفـتار، امان از کوفه


حرمله گشته عنان‌گیر و نگهـبان خولی            شـمر هـم قـافـله سـالار، امـان از کوفه

آبـروریـزی این شهـر کـم از شام نبـود            کـم نـدیـد از هـمه آزار، امـان از کوفه

آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد            دخـتـر حــیـدر کــرار، امـان از کـوفـه

وسط خـطـبه او هـمهـمه در شهر افـتاد            دیـد بـر نـیـزه سـرِ یـار، امـان از کوفه

چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود            وای از لحـظـه دیـدار، امـان از کـوفـه

زینبِ پـرده‌نـشین حـبـس‌نـشین شد آخر            داد از کـوفـیِ بـی‌عـار، امـان از کـوفه

سخـتی حـبس به دیـده نـشدن می‌ارزیـد            سخـت‌تر مجـلس اغـیار، امان از کوفه

وامصیبت، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد)            پس کجـا بود عـلـمـدار، امـان از کـوفه

طعنه‌ها بود که بر اشک دو عینش می‌زد            خیزران بر لب و دندان حسینش می‌زد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع جشن، شادی، رقصیدن و ... در شام بوده نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کرده‌اند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

سنگ‌هایی که ز گـودال زیـاد آمده بود            خورد او از در و دیوار، امان از کوفه

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع صدقه دادن و داستان جعلی ام حبیبه در کتب معتبر نیامده و جزء تحریفات عاشوراست

نـشـنود کـاش پیـمـبـر، صدقـه می‌دادند            همه بر عـتـرت اطهـار، امـان از کوفه

تا رسـید اُمّ حـبـیـبه ز خـجـالـت شد آب            هیچ عـزیزی نشود خار، امان از کوفه

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

طعنه‌ها بود که بر اشک دو عینش می‌زد            با عصا بر لب و دندان حسینش می‌زد